نكته:
بارش افكار معكوس (وارونه) تكنيكي خوب براي مواقعي است كه شناسايي مستقيم راه حلهاي يك مسئله دشوار است.
مثال:
آقاي احمدي مدير يك درمانگاه بهداشتي است و بايد وضعيت رضايت بيمار را بهبود دهد. ابتكارهاي گوناگوني در گذشته وجود داشتهاند و اعضاي تيم در حال حاضر جدا نسبت به برگزاري جلسهاي ديگر در باره اين موضوع مردد هستند. تيم بيش از حد كار كرده است، اعضاي تيم حداكثر تلاش خود را ميكنند و هيچ كس حال و حوصله اتلاف وقت براي حرف زدن در اين باره را ندارد.
او تصميم ميگيرد از برخي تكنيكهاي خلاق حل مسئله كه آموخته است، استفاده كند. او اميدوار است كه اين كار جلسات تيم را جالبتر كرده و افراد را به شيوهاي جديد درگير كاركند.
شايد اين كار سبب پديد آمدن چيزي بيش از «ايدههاي خوب» معمول شود كه كسي وقت ندارد كاري در مورد آنها انجام دهد.
براي آماده كردن جلسه تيم، آقاي احمدي در مورد مسئله فكر ميكند و بيانيه اعلام مشكل را مينويسد:
• «چگونه رضايت بيمار را بهبود دهيم؟»
سپس آن را وارونه ميكند:
• «چگونه ميتوانيم بيماران بيشتري را ناراضي كنيم؟»
و بلافاصله در مييابد كه چگونه اين نگاه جديد ميتواند نتايج حيرت آوري به دنبال داشته باشد. در جلسه تيم، همه درگير يك جلسه بارش افكار معكوس ميشوند كه لذتبخش و مثمرثمر است. آنها هم از تجربه كاري خود با بيماران و هم از تجربه شخصي خود به عنوان بيمار و مشتري سازمانهاي ديگر بهره ميگيرند.
آقاي احمدي به جريان آزاد ايدهها كمك ميكند و مطمئن ميشود كه هيچ كس حتي در مورد نا محتملترين پيشنهادها هم قضاوت نكند.
اينها فقط چندتايي از آن ايدههاي «وارونه» هستند:
• دادن يك وقت ملاقات به دو نفر
• برداشتن صندليها از اتاق انتظار
• پشت خط نگه داشتن بيماراني كه تلفن ميزنند (و فراموش كردن آنها).
• وادار كردن بيماران به منتظر ماندن در پاركينگ خودرو
• علني صحبت كردن در مورد مشكلات بيماران
وقتي جلسه بارش افكار به آخر ميرسد، تيم فهرستي طولاني از راهحلهاي «وارونه» دارد. حالا وقت آن است كه به هر يك وارونه نگاه كنيم تا به يك راه حل بالقوه برسيم. بحثهاي نتيجه بخش نكات زيادي را روشن ميكنند. مثلاً:
«خوب البته ما بيماران را در پاركنيگ خودرو منتظر نميگذاريم ـ قبلاً هم اين كار را نميكرديم.»
«اما صبحها چطور، غالباً بيماراني هستند كه تا زمان باز شدن درمانگاه آن بيرون معطل ميشوند؟»
«ممم، درست است. كساني كه نوبت آنها اول است از اين بابت خيلي اذيت ميشوند.»
«خوب، چرا اتاق انتظار را ده دقيقه زودتر باز نكنيم تا چنين اتفاقي نيفتد.»
«درست است، از فردا اين كار را خواهيم كرد. آن موقع دو يا سه نفر در حال كار خواهند بود، پس مشكلي وجود ندارد.»
و ماجرا به همين ترتيب ادامه يافت. جلسه بارش افكار معكوس دهها ايده براي بهبود را آشكار كرد كه تيم ميتوانست آنها را با سرعت و سهولت اجرا كند.
آقاي احمدي نتيجه گرفت: «وارونه نگاه كردن به مشكلات و مسائل روشنگر و لذتبخش بود. نكته جالب آنكه، به ما كمك كرد با انجام ندادن برخي كارها به جاي ايجاد كارهاي بيشتر رفتار دوستانهتري با بيماران داشته باشيم.»
بارش افكار معكوس تكنيك خوبي براي حل مسئله خلاق است و ميتواند منجر به راهحلهاي قوي شود. حتماً از قواعد مبنايي بارش افكار براي كشف تعداد هر چه بيشتري از راهحلهاي ممكن، پيروي كنيد.